My guestbook (2761) Sign guestbook

Browse Pages:< Previous 112 113 114 115 116 117 118 Next > 
yektayetanha
14 years ago
هيچ گاه مغرورنشويم برگها زمانی می ريزند که فکر ميکنند طلا شده اند!

لحظات را گذرانديم تا به خوشبختی برسيم غافل از اينکه خوشبختی همان لحظاتی بود که گذرانيدم!

زندگي همچون بادی است گذران:گاه همچون نسيم گاه همچون طوفان. خوشا به حال کسي که از طوفان نترسد و با نسيم مغرور نشود!

چقدر عجيبه زندگی! تا گريه نکني کسي نوازشت نمی کنه تا قصد رفتن نداشته باشی کسی نميگه بمون تا نری کسی قدرتو نميدونه و تا نميری کسی نمی بخشتت!

kazem76
14 years ago
salam dadashi chet6ri khoobi
raha120000
14 years ago
هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم



هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار



بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم



حالا بعد از یک بار دیگر به زمین خوردن برخاسته ام



گرد و خاک را از لباسم پاک میکنم



ساکم را بر میدارم و به راه می افتم



این بار راهی را برمیگزینم که تو در مسیرش نباشی



راهی که حتی جای پایت را باد جارو کرده باشد وبویت را باران شسته باشد



دیگر وقتی که داری به زمین می خوری به من تکیه نخواهی داد



اعتماد در رابطه با تو مفهوم خود را برای چندمین بار از دست داده است



و جایش را به تردید داده است . دهانت بوی دروغ میدهد



می خواهم از تو متنفر باشم



به همین سادگی
raha120000
14 years ago
هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم



هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار



بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم



حالا بعد از یک بار دیگر به زمین خوردن برخاسته ام



گرد و خاک را از لباسم پاک میکنم



ساکم را بر میدارم و به راه می افتم



این بار راهی را برمیگزینم که تو در مسیرش نباشی



راهی که حتی جای پایت را باد جارو کرده باشد وبویت را باران شسته باشد



دیگر وقتی که داری به زمین می خوری به من تکیه نخواهی داد



اعتماد در رابطه با تو مفهوم خود را برای چندمین بار از دست داده است



و جایش را به تردید داده است . دهانت بوی دروغ میدهد



می خواهم از تو متنفر باشم



به همین سادگی
amany333
14 years ago

















arya2085
14 years ago
==========================ﮐﻮﺩﮎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ. ﻭﯾﮏ ﭼﮑﺎﻭﮎ ﺩﺭ ﻣﺮﻏﺰﺍﺭ ﻧﻐﻤﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩ. ﮐﻮﺩﮎﻧﺸﻨﯿﺪ.ﺍﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪ: ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥﺻﺪﺍﯼ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ﺁﻣﺪ. ﺍﻣﺎ ﮐﻮﺩﮎ ﮔﻮﺵﻧﮑﺮﺩ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ.ﺍﻣﺎ ﮐﻮﺩﮎ ﻧﺪﯾﺪ. ﺍﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﻌﺠﺰﻩﮐﻦ ﻧﻮﺯﺍﺩﯼ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ. ﺍﻣﺎﮐﻮﺩﮎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻥ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺪﺍﻧﻢﮐﺠﺎﯾﯽ.ﺧﺪﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺳﺖﮐﺸﯿﺪ. ﺍﻣﺎ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭﻫﯿﭻ ﺩﺭﻧﯿﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ================================
raali00
14 years ago





وكلنَ منآ له أسرآرَ مخفيـــــة "
أسرآر ...........
أسرآر......
أسرآر

salmamostafa6
14 years ago
yas213
14 years ago
amany333
14 years ago



















arya2085
14 years ago
ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ:ﺩﺭﻋﺼﺮﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺑﻪ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﻗﺪﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭ!ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻏﺮﺑﺖ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ ﻭﻭﺍﺭﺩ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺷﻮ!ﮐﻠﺒﻪ ﯼ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ،ﮐﻨﺎﺭﺑﯿﺪﻣﺠﻨﻮﻥ ﺧﺰﺍﻥ ﺯﺩﻩ ﻭﮐﻨﺎﺭﻣﺮﺩﺍﺏ ﺍﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺍﻡ!ﺩﺭﮐﻠﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﻭﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺑﻐﺾ ﺧﯿﺲ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮﻭ!ﺣﺮﯾﺮ ﻏﻤﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪﺑﺎﺑﻐﻀﯽ ﮐﻮﯾﺮﯼ ﮐﻪ ﻏﺮﻕ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﯼﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ
raali00
14 years ago



salmamostafa6
14 years ago
yektayetanha
14 years ago
نفس نفس تو سينه ام عطر نفسهاي شماست
اگر که قابل بدونين خونه دل جاي شماست

تو چشمتون چه قصه هاست نگاهتون چه آشناست
اگه بپرسين از دلم ميگم گرفتار شماست

نگاهتون پيش منه حواستون جاي ديگست
خيالتون اينجاکه نيست پيش يه رسواي ديگه است

ميميرم از حسادت دلي که دلدار شماست
کاش ميدونستم که اون کيه که اين روزا يار شماست

خوشا به حال اون کسي که توي روياي شماست
شما گناهي ندارين اين روزگار بي وفاست

تو خلوت تنهاييم هام خالي فقط جاي شماست
تو جام مي تموم شب نقش دو چشماي شماست
yektayetanha
14 years ago
تا كه بوديم نبوديم كسي
كشت مارا غم بي هم نفسي
تا كه خفتيم همه بيدار شدند
تا كه مرديم همگي يار شدند
قدر هر شيشه بدانيد كه هست
نه در آن موقع كه افتاد و شكست
arya2085
14 years ago
ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺩﺷﺪﻧﺖ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﻋﺎﺑﺮﺍﻥ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﺋﯿﺰ ﺍﺳﺖ ...ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮒ ﺳﺒﺰ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﺷﯽ؟ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﻢ. ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻨﻬﺎﺋﻴﻢ، ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﺷﯽ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﻭﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻮﺍﺯﺷﮕﺮﺕ ﺑﻮﺩ... ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ، ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺍﮐﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ، ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﯽ ﭼﺮﺍﻍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻫﺮﮔﺰﺩﺳﺘﻲ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ ﻭﻗﺘﻲ ﻗﺼﺪ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻱ ﻫﺮﮔﺰﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻜﻦ ﻭﻗﺘﻲ ﻗﺼﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻦ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﮕﻮ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻗﻠﺒﻲ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﻧﻜﻦ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻠﻴﺪﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻱ... ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﺑﺖ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ , ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺍﺳﺖ , ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻫﺮﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺳﺮﺍﻏﺖ , ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺳﺖ
amany333
14 years ago
















raha120000
14 years ago
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
من از اهل زمینم خوب میدانم
که گل در عقد زنبوراست و سودای بلبل دارده پروانه را هم دوست میدارد
farid9700
14 years ago
slm dadashe mehrabunam. Khubi? Mamnun ke pm dadi. Tashakur mikunam az lotfet.
kazem76
14 years ago
chetori
Browse Pages:< Previous 112 113 114 115 116 117 118 Next > 
Contact Us | Blog | Translation | Terms of Use | Privacy Policy

沪ICP备06061508号
Copyright © 2006 OwnSkin.com    
-
Loading content
There is a problem with loading the content.