ﺁﺩﻡ ﻫـﺎ ﻣﯽ ﺁﯾﻨـﺪﺯﻧـﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨـﺪﻣﯽ ﻣﯿـﺮﻧـﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧـﺪ ...ﺍﻣـﺎ ﻓـﺎﺟﻌـﻪ ﯼﺯﻧـﺪﮔﯽ ِ ﺗــﻮﺁﻥ ﻫـﻨﮕـﺎﻡ ﺁﻏـﺎﺯﻣﯽ ﺷـﻮﺩﮐـﻪﺁﺩﻣﯽ ﻣﯽ ﺭﻭﺩﺍﻣــﺎ ﻧـﻤﯽﻣﯿـﺮﺩ! ﻣـﯽﻣـــﺎﻧــﺪﻭ ﻧﺒـﻮﺩﻧـﺶ ﺩﺭ ﺑـﻮﺩﻥﺗـﻮﭼﻨـﺎﻥ ﺗـﻪ ﻧـﺸﯿـﻦ ﻣﯽﺷـﻮﺩﮐـﻪ ﺗـــﻮ ﻣﯽ ﻣﯿـﺮﯼﺩﺭﺣﺎﻟـﯽ ﮐـﻪ ﺯﻧــﺪﻩ ﺍﯼ ...* * ** * * * * *
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﮐﺴﯽ، ﮐﺸﺖﻣﺎﺭﺍ ﻏﻢ ﺑﯽ ﻫﻢ ﻧﻔﺴﯽ ﺣﺎﻝ ﮐﻪﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ، ﺧﻔﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﻭﻫﻤﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻗﺪﺭ ﺁﺋﯿﻨﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪﻫﺴﺖ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭﺷﮑﺴﺖ ********
ﺁﻣﺪ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﻭ ﻋﯿﺪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ /ﻗﻔﻞ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮐﻠﯿﺪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ ﺁﻣﺪﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺩﻝ / ﻭ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪﺩﻝ ﺁﻓﺮﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ . . . ﻋﺎﺯﻡ ﯾﮏﺳﻔﺮﻡ ، ﺳﻔﺮﯼ ﺩﻭﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏﺳﻔﺮﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ، ﻣﺪﺗﯽﻫﺴﺖ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭﺍﻣﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ ﺍﻭﺳﺖ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻥﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ، ﻣﺎﻩ ﺑﺎﺭﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺣﻤﺖﺍﻟﻬﯽ ﻣﺒﺎﺭﮎ*********
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﺰﯾﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦﻣﮑﺘﻮﺏﺭﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭ ﺭﺍﺑﺮﺑﺎﻝﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺶ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭ؛ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ﺍﻭﺭﺍﺩﺭﯾﺎﺏ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽﻟﺤﻈﺎﺕ؛ ﻣﺒﺎﺩﺍﺧﺴﺘﻪﺷﻮﺩ!ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﻮﺩ!!ﻭ ﯾﺎ ﻏﻢﺑﺒﯿﻨﺪ !! ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺳﺮﺷﺎﺭﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻦﻭﺁﻧﭽﻪﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥﻋﻄﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽﺑﻪﺍﻭﻋﻄﺎ ﮐﻦ(.ﺁﻣﯿﻦ ﯾﺎ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﯿﻦ )¤¤¤¤¤¤
hello hav are you aı am DARLİNGMEN frend msn LOST_LUPEN@hotmail.com byyyy

:heart: :heart:
دنيا كه شروع شد زنجير نداشت خدا دنياي بي زنجير آفريد . آدم بود كه رنجير را ساخت و شيطان كمكش كرد . دل زنجير شد عشق زنجير شد و دنيا پر از رنجير شد و آدمها همه ديوانه زنجيري . خدا دنياي بي زنجير مي خواست نام دنياي بي زنجير اما بهشت است .
امتحان آدم همينجا بود دستان شيطان از زنجير پر بود . خدا گفت زنجيرت را پاره كن . شايد نام زنجير تو عشق است .
يك نفر زنجيرش را پاره كرد . نامش را مجنون گذاشتند . مجنون اما نه ديوانه بود و نه زنجيري . اين نام را شيطان بر او گذاشت . شيطان آدم را در زنجير مي خواست . ليلي مجنون را بي زنجير مي خواست . ليلي مي دانست خدا چه مي خواهد . ليلي كمك كرد تا مجنون زنجيرش را پاره كند . ليلي زنجير نبود ليلي نمي خواست زنجير باشد .
ليلي ماند زيرا ليلي نام ديگر آزادي است.