آزار
دختري خوابيده در مهتاب،
چون گل نيلوفري بر آب.
خواب مي بيند.
خواب مي بيند كه بيمارست دلدارش.
وين سيه رويا،شكيب از چشم بيمارش
باز مي چيند.
مي نشيند خسته دل در دامن مهتاب:
چون شكسته بادبان زورقي بر آب.
مي كند انديشه با خود:
از چهرو كوشيدم به آزارش؟
وزپشيماني،سرشكي گرم
مي درخشد در نگاه چشم بيدارش.
روز ديگر،
باز چون دلداده مي ماند به راه او،
روي مي تابد ز ديدارش،
مي گريزد از نگاه او.
باز مي كوشد به آزارش..
آزار
دختري خوابيده در مهتاب،
چون گل نيلوفري بر آب.
خواب مي بيند.
خواب مي بيند كه بيمارست دلدارش.
وين سيه رويا،شكيب از چشم بيمارش
باز مي چيند.
مي نشيند خسته دل در دامن مهتاب:
چون شكسته بادبان زورقي بر آب.
مي كند انديشه با خود:
از چهرو كوشيدم به آزارش؟
وزپشيماني،سرشكي گرم
مي درخشد در نگاه چشم بيدارش.
روز ديگر،
باز چون دلداده مي ماند به راه او،
روي مي تابد ز ديدارش،
مي گريزد از نگاه او.
باز مي كوشد به آزارش..
سلام و خداحافظ آبجیم;منم هرگزفراموشت نمیکنم.همیشه به یادتم.دلتنگت میشم.موفق باشی خداپشت و پناهت باش.منتظرم دوباره به من سربزنی در پناه حق
سلام و خداحافظ آبجیم;منم هرگزفراموشت نمیکنم.همیشه به یادتم.دلتنگت میشم.موفق باشی خداپشت و پناهت باش.منتظرم دوباره به من سربزنی در پناه حق
دوستت دارم بی آنکه بدانی همیشه به یادت هستم بی آنکه به یادم باشی همیشه همراهت هستم بی آنکه حضورم را احساس کنی
...خواستم خودم را فریب دهم همه خاطراتم را گوشه ای انداختم و گفتم فراموش! چیزی ته قلبم خندید و گفت به یاد دارم...
عشق یعنی حسرتی در یک نگاه
عشق یعنی غربتی بی انتها
عشق یعنی فرصت اما کوتاه
عشق یعنی مرگ اما بی صدا
.....کهنه فروش داد میزنه: چراغ شکسته می خریم...کفش های پاره میخریم...اسباب کهنه می خریم....بی اختیار داد زدم: کهنه فروش !! قلب شکسته می خری.....
آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
می رسد روزی که بی من سر کنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی