به هر کس دل سبردم بی وفا شد نمک خوردو نمکدان زیر پا شد
به قلبم خون فتادو خنجر انداخت از ان وقتی که این دل مبتلا شد
به من گفتا برو گم شو ز پیشم از این گفتار قلبم بینوا شد
به او گفتم چه دیدی نازنینم ز من اینگونه قلبت بی صفا شد
بگفتا هیچ اما بار دیگر
نگاهم با نگاهی اشنا شد
به او گفتم چه دیدی از نگاهش که حرمت نگاهم زیر پا شد
بگفتا هیچ اما پول و ثروت به همراه نگاهش مال ماشد
ز گفتارش چو خونین گشت قلبم زمان از اه من بی سر صدا شد
به روی گونه هایم اشک لغزید تمام اسمان پر ماجرا شد
به اشکم خنده امد بر لبانش بگفتا ای دنی دل بی وفا شد
هرچه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد
از دل ما نرود مهر و وفا بدتر شد
مثلا خواستم این بار که موقر باشم
و به جای تو بگویم که شما بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد
¤always i love you without yourself know..... always remember without you remember me..... always i'm with you without you feel my attendance..........have sweet times sweetie..be happy & successful..bay bay my dear friend¤
ﻗﺼﻪ ﺍﺯﺣﻨﺠﺮﻩ ﺍﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ/ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ/ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ/ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎ ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ/ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻢ/ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﺳﺖ ********************************
تا صبح دم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها،علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشید های شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
اشک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه،قرعه ی قسمت به غم زدم