English
sepehr00 guestbook (1221) Sign guestbook
!
دعا می کنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
چو یاران مهدی شمارش کنند
دعا می کنم جزء یاران شوی
(تشکر از آبشار)
دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی
دعا می کنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
چو یاران مهدی شمارش کنند
دعا می کنم جزء یاران شوی
(تشکر از آبشار)
دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی
———
امروز رفتم برات یه ساعت بخرم ولی هرچی گشتم
هیچ ساعتی به قشنگیه اون ساعتی که دیدمت پیدا نکردم !
امروز رفتم برات یه ساعت بخرم ولی هرچی گشتم
هیچ ساعتی به قشنگیه اون ساعتی که دیدمت پیدا نکردم !
———
مسیج اورژانسى:همین آلان که دارى مسجمى خونى،خودت روماچ کن، دلتنگت شدم!!
—————————————————
آموخته ام … که گاهی تمام چیزهایی کهیک نفر می خواهد،
فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی . . .
مسیج اورژانسى:همین آلان که دارى مسجمى خونى،خودت روماچ کن، دلتنگت شدم!!
—————————————————
آموخته ام … که گاهی تمام چیزهایی کهیک نفر می خواهد،
فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی . . .
بر درت می آمدم هر شب مرا وا میزدی / گفتمت نامهربانی دم ز حاشا میزدی / دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر/ کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی.
———
دلتنگیهایم از دوری توست ، تو که در آن غروب جدایی تنها ، مسافر جاده ها شدی و کوله بارت را پر از یاس های سپید کردی تا بهای هنگفت عشق را بپردازی و عاشقانه بازگردی ، من چشمانم را به امتداد جاده دوخته ام ، می دانم که روزی خواهی آمد ، آن روز کهعشق نایاب ترین عنصر زندگی انسانهاست.
—
دلتنگیهایم از دوری توست ، تو که در آن غروب جدایی تنها ، مسافر جاده ها شدی و کوله بارت را پر از یاس های سپید کردی تا بهای هنگفت عشق را بپردازی و عاشقانه بازگردی ، من چشمانم را به امتداد جاده دوخته ام ، می دانم که روزی خواهی آمد ، آن روز کهعشق نایاب ترین عنصر زندگی انسانهاست.
—
دل بسته ام هنوز به این خاک مختصر دندان نمیکند دلم زین باغ مختصر آسوده از تلاطم دریای زندگی دل داده ام به دیدن یک مشت رهگذر
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصه پر حادثه حاضر باشم تو پری باشی و تا آنسوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
گفتم که چرا رفتی و تدبیر نه این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زور گفتا نگو مصلحت یار چنین بود
امشب به رسم عاشقی یادی ز یاران می کنم در غربتی تاریک و سرد از غم حکایت میکنم امشب وجودم خسته است از سردی دلهای سرد آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصه پر حادثه حاضر باشم تو پری باشی و تا آنسوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
گفتم که چرا رفتی و تدبیر نه این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زور گفتا نگو مصلحت یار چنین بود
امشب به رسم عاشقی یادی ز یاران می کنم در غربتی تاریک و سرد از غم حکایت میکنم امشب وجودم خسته است از سردی دلهای سرد آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟
salam.men yaxshiyam.sen necesen?senin de ramazan ayini tebrik edirem.inshallah allah butun muselmanlarin ibadetini qebul eder.
thanks dear
ramadan kareem
