با خودت فکر کن که اگر کلید خانه ات را به دوستت بدهی ، آیا خیالت از هر جهت راحت خواهد بود یا نه ؟! اگر پاسخت منفی است ، بهتر است دنبال دوستان بهتری باشی
کورش کبیر اين زمين که اينک بر آن گام مینهی و بر آن زندگی میکنی را خدای بزرگ هم زمان با آفرينش هستی آفريد . قبل از تو بسياری بر اين خاک زیستهاند و آن گاه رفتهاند . پس اين را بدان که تو نه اولينی و نه آخرين و نه ماندگار بر اين زمین ...
در شهری غریب نفس می زنم،که مردمانش تکه نانی را از دهان یکدیگر می ربایند.گویی این...ان هیچ سیری ندارند...آنکه تکه نانی به دست دارد،چشمان حریصش را به دستان من دوخته... و آنکه نان ندارد چشمان اشک آلود کودکش خواب را بر چشمانم حرام کرده.مردمش مرا از خود نمی دانند.آنها هیچ کس را از خود نمی دانند...! سکوتی عجیب بر پس هیاهوی این شهر نهفته... سکوتی بس راز آلود....اینجا تهران است...!!!
بگذار سپیده سر زند. چه باك كه من بمیرم و شبنم فرو خشكد. و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد. و مهتاب رنگ بازد و ستاره سحری باز گردد. و را كهكشان بسته شود ... بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پركشد بگذار... دکتر علی شریعتی