RAMID80  guestbook (963) Sign guestbook

Browse Pages:< Previous 27 28 29 30 31 32 33 Next > 
ARR277
14 years ago
slm dada merc!
00amir00
14 years ago
Slm ramid jan.mamnun az hamin salame por mani!
mohammad15
14 years ago
سلام داداش گلم
مطلبت خیلی خوب بود واسه من
ممنونم
فدای دل مهربونت
sib1989
14 years ago
انگار آدم ها بیشتر به دست هم پیر می شوند تا به پای هم.........
sib1989
14 years ago

سعي کن مثل خورشيد زياد نور ندي چون همه از نورت استفاده مي کنن ولي اصلا
نگات نمي کنن؛ سعي کن مثل ستاره کم نور بدي تا همه تو خلوت شباشون دنبالت
بگردن
sib1989
14 years ago

با خودت فکر کن که اگر کلید خانه ات را به دوستت بدهی ، آیا خیالت از هر جهت راحت خواهد بود یا نه ؟! اگر پاسخت منفی است ، بهتر است دنبال دوستان بهتری باشی
sib1989
14 years ago

در این جهان نیاز به دوست داشتن و ستایش شدن ، بیش از نیاز به نان است . « مادر ترزا
sib1989
14 years ago
میدونی چرا وقتی آدم بزرگ میشه بهش یاد میدن که با خودکار بنویسه؟

برای اینکه یاد بگیره هر اشتباهی رو نمیشه پاکش کرد
sib1989
14 years ago
سه پيام از کوروش بزرگ : اگر کليد دري را نداري قفلش نکن. اگر کسي را دوست نداري خردش نکن. و اگر دستي را گرفتي رهايش نکن
sib1989
14 years ago
کورش کبیر
اين زمين که اينک بر آن گام مینهی و بر آن زندگی میکنی را خدای بزرگ هم زمان با آفرينش هستی آفريد . قبل از تو بسياری بر اين خاک زیستهاند و آن گاه رفتهاند . پس اين را بدان که تو نه اولينی و نه آخرين و نه ماندگار بر اين زمین ...
sib1989
14 years ago
افسوس…. آن زمان که باید دوست بداریم ، کوتاهی میکنیم . آن زمان که دوستمان دارند ، لجبازی میکنیم و بعد ، برای آنچه از دست رفته آه میکشیم
sib1989
14 years ago
در شهری غریب نفس می زنم،که مردمانش تکه نانی را از دهان یکدیگر می ربایند.گویی این...ان هیچ سیری ندارند...آنکه تکه نانی به دست دارد،چشمان حریصش را به دستان من دوخته... و آنکه نان ندارد چشمان اشک آلود کودکش خواب را بر چشمانم حرام کرده.مردمش مرا از خود نمی دانند.آنها هیچ کس را از خود نمی دانند...! سکوتی عجیب بر پس هیاهوی این شهر نهفته... سکوتی بس راز آلود....اینجا تهران است...!!!
raha120000
14 years ago
به نام اهورا مزدای پاک

شک میکنم به التماس ساعتی

که از غروب در قاب شیشه ای اش می ترسد!

ضربدر پشت دستت که به سر گیجه عقربه ها دامن میزند!



باید از خوابی که تو را میبیند بپرم

شاید کفشهام تمام روز را به مسیر تو فکر می کنند.

به سنگ لاخی که در آن عاشقت شده است

حدس می زنم

ما در هم آغوشی چهار و بیست دقیقه زاده شدیم.

که ساعت همیشه از غروب میترسد

شاید فردا را آویزان چوب رختی کنم

روزی دیگر بپوشم!

شاید در چند دقیقه گیت آنقدر عاشقت بشوم

که قبل از سیب

انگشتت را در حاشیه موهات گاز بزنم!









RAMID80
14 years ago
Chon ghorOb kheyli ghashnge to khode khode ghorObi... Chi begam? Ghatiy vajas harchi hasti kheyli khobi! Baray dustam
mahsa6
14 years ago
Nakheir! Un n0kte enherafie soal bud! Hanuzam soalam pa bar jast! :-D fln nete pc m0red dare, doros sh0d hatman vasat matlab mizaram!
Ali18083
14 years ago
Arzeshe vojodie har ensani be andazey harfhai ast ke baray nagoftan dard.
raha120000
14 years ago
بگذار سپیده سر زند.
چه باك كه من بمیرم و شبنم فرو خشكد.
و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد.
و مهتاب رنگ بازد و ستاره سحری باز گردد.
و را كهكشان بسته شود ...
بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پركشد
بگذار...
دکتر علی شریعتی

liliflower
14 years ago
Sorry and tanx for everything
sib1989
14 years ago
eyfal eyfal eyfal sedat kardam ke begam kachal koni vase emshab mese ikiyosan
sib1989
14 years ago
ramid raaaaaamid rammmmmmmid ramiiiiiiiiiiid ramidddddddd ...
Browse Pages:< Previous 27 28 29 30 31 32 33 Next > 
Contact Us | Blog | Translation | Terms of Use | Privacy Policy

沪ICP备06061508号
Copyright © 2006 OwnSkin.com    
-
Loading content
There is a problem with loading the content.