My guestbook (1221) Sign guestbook

Browse Pages:< Previous 30 31 32 33 34 35 36 Next > 
KITKATTYKITKATTY
14 years ago
KITKATTYKITKATTY
14 years ago
akSiSeda
14 years ago



raali00
14 years ago




sepehr00
14 years ago
ﻛﻲ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﺧﺎﻃﺮ ﻛﻪ ﺣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﻚ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻟﻌﻞ ﺗﻮ ﮔﺮ ﻳﺎﺑﻢ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺯﻧﻬﺎﺭ ﺻﺪ ﻣﻠﻚ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻧﮕﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻏﻤﻨﺎﻙ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻃﻌﻦ ﺣﺴﻮﺩ ﺍﻱ ﺩﻝ ﺷﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﭼﻮ ﻭﺍﺑﻴﻨﻲ ﺧﻴﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﻛﻮ ﻧﻜﻨﺪ ﻓﻬﻤﻲ ﺯﻳﻦ ﻛﻠﻚ ﺧﻴﺎﻝ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻧﻘﺸﺶ ﺑﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺻﻮﺭﺗﮕﺮ ﭼﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺟﺎﻡ ﻣﻲ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﮔﻼﺏ ﻭ ﮔﻞ ﺣﻜﻢ ﺍﺯﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻴﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻱ ﻭﺍﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
sepehr00
14 years ago
ﮐﯽ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ ﺍﻧﮕﯿﺰﺩ؟)ﺷﻮﺧﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﻓﻆ( ﮐﯽ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ ﺍﻧﮕﯿﺰﺩ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻪ ﺣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺕ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻭ ﭼﯿﻦ! ﺑﺎﺷﺪ ﮔﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺑﺎﻋﺮﺿﻪ ﺻﺪ ﻣﻠﮏ ﺳﻠﯿﻤﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻧﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﺎﻟﯿﺪﻡ ﻭ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻋﻈﮑﯽ ﺯﺍﻫﺪ: »ﺷﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﭼﻮ ﻭﺍﺑﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ« ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﺰﻧﺪ ﻧﻘﺸﯽ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺧﺪﺍﯼ ﺯﻭﺭ! ﻧﻘﺸﺶ ﺑﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺻﻮﺭﺗﮕﺮ ﭼﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﭘﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ: »ﺩﺭ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ« ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﻮﻝ ﻭ ﻓﮑﺮ ﺣﮑﻢ ﺍﺯﻟﯽ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﻳﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯼ ﻭﺍﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﻮ ﺍﯼ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﺎﻳﻦ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﭘﺴﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ
akSiSeda
14 years ago



akSiSeda
14 years ago



alis2222
14 years ago
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی


ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم

yektayetanha
14 years ago
بزار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داریو هنوز صدامو می شنوی

بزار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

اگه تمومه قصه مون هنوز ترانه سازتم

بزار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی

روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

...

دوباره فال حافظ و دوباره توي فالمی

بزار خیال کنم هنوز اگر چه بی خیالمی
akSiSeda
14 years ago






amany333
14 years ago
مـرحـبا

















raali00
14 years ago



amany333
14 years ago
















yektayetanha
14 years ago
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود

راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود

با غرور هم قد و بالای بام آسمانی

بارها در خود شکستن کار آسانی نبود

بارها این دل به جرم عاشقی

زیر سنگینی بار غم شکست

بارها این کودک احساس من

زیر باران های اشک من نشست



arya2085
14 years ago
غروب غمناکی است ...
دلم بسیار هوای گریه دارد ...
دلتنگی هایم را نمی دانم چه کنم ...
به آسمان ابری هم که مینگرم از فراق تو می خواهد گریه کند ...
اما نمی بارد و می خواهد که دوری از یار را چون بغضی سنگین در خود نگه دارد ...
می گویم آسمان ببار تا من نیز ببارم و سبک شوم ...

می گوید برای عاشق دلداده سبک شدن چه معنی دارد؟!



می گویم ابر پاک!

گریه کن شاید غم را از دل هزار هزار گل نو رسیده بزدایی ...

می گوید گلی که غم در وجودش رخنه نکرده باشد که گل نیست ...



می گویم آسمان فریاد کن ...

بگذار مردمان شهر برق چشمان عاشق تو را ببینند ...

می گوید امروز دلم چنان گرفته است که نای فریاد ندارم ...



می گویم هوای باران دارم ... می گوید هوای یار دارم ...

می گویم هوای باریدن دارم ...

می گوید سر آن دارم که بغض دیرین را همچنان بسته نگه دارم ...

می گویم شعر وصل بخوان ................. می گوید وصل میسر نیست ...

مرا امروز شعر هجر خوش تر است ...



می گویم لااقل چند قطره ای چشمان مرا همراهی کن ...

می گوید امروز تنها گریه کن ...ستاره ها نهفتند در آسمان ابری ...

دلم گرفته نفسم ... هوای گریه دارم ...

هوای گریه دارم...
akSiSeda
14 years ago



sepehr00
14 years ago
دلم پرواز می خواهد،
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد،
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد!

:heart: :heart: :heart: :sun: :sun: :sun: :sun: :sun: :sun: :sun: :) :) :) :) :) :) :)
amany333
14 years ago


















sepehr00
14 years ago
دنيا كه شروع شد زنجير نداشت خدا دنياي بي زنجير آفريد . آدم بود كه رنجير را ساخت و شيطان كمكش كرد . دل زنجير شد عشق زنجير شد و دنيا پر از رنجير شد و آدمها همه ديوانه زنجيري . خدا دنياي بي زنجير مي خواست نام دنياي بي زنجير اما بهشت است .
امتحان آدم همينجا بود دستان شيطان از زنجير پر بود . خدا گفت زنجيرت را پاره كن . شايد نام زنجير تو عشق است .
يك نفر زنجيرش را پاره كرد . نامش را مجنون گذاشتند . مجنون اما نه ديوانه بود و نه زنجيري . اين نام را شيطان بر او گذاشت . شيطان آدم را در زنجير مي خواست . ليلي مجنون را بي زنجير مي خواست . ليلي مي دانست خدا چه مي خواهد . ليلي كمك كرد تا مجنون زنجيرش را پاره كند . ليلي زنجير نبود ليلي نمي خواست زنجير باشد .
ليلي ماند زيرا ليلي نام ديگر آزادي است. :heart: :heart: :heart: :heart:
Browse Pages:< Previous 30 31 32 33 34 35 36 Next > 
Contact Us | Blog | Translation | Terms of Use | Privacy Policy

沪ICP备06061508号
Copyright © 2006 OwnSkin.com    
-
Loading content
There is a problem with loading the content.