It is natural to feel disappointed When things don ’t go your way ...It’s easy to think "?I can’t do it, so why try " But no matter how scared you are of making mistakes Or discouraged you may become Never give up Because if you don ’t try and If you don’t go after what you want in life It won ’t come to you And you’ll be forced to accept Things that you know could be better Success is not measured by Whether you win or you fail There is always a little bit of success Even if things don’t go your way What’s important is that You’ll feel better about yourself (Amanda Pierce( ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺍﻥ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﺷﻮﻱ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻲ ﻛﻪ : " ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ؟" ﺍﻣﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻲ ﻳﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﻦ ﻣﺎﻳﻮﺱ ﺷﻮﻱ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﺸﻮ ... ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﺗﻼﺵ ﻧﻜﻨﻲ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻧﺮﻭﻱ، ﺍﻫﺪﺍﻓﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﻱ ﭼﻴﺰ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﻫﻢ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺑﺎ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺧﺖ ﺗﻮ ﺳﻨﺠﻴﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻛﻤﻲ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺍﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺸﺪﻧﺪ ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻬﺘﺮﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ است
باید به فکر غصه گل بود فکر غروب ساکت یک خورشید،باید ز درد آینه ویران شد از غصه سپیده به خود لرزید،باید به فکر کوچ پرستو بود در فکر یک کبوتر بی پرواز،باید به جای یک دل تنها بود آرام و ارغوانی و بی آغاز،باید به حرمت غم یک گلدان آشفته بود و خم شد و ویران شد،وقتی کسی ز غربت غم تنهاست باید شکسته گشت و پریشان شد،باید میان خاطره کودک چیزی شبیه لطف عروسک بود،باید برای پنجره ای تنها یک سایبان ز ساقه پیچک بود،باید برای تشنگی یک یاس زیباتر از تصور باران شد،باید برای تازه شدن گل داد تسکین روح خسته یاران شد،باید فضای نیلی رویا را گاهی برای پونه مهیا کرد،باید هوای سرخی رز را داشت از آسمان ستاره تمنا کرد،باید به خاطر گل یخ پژمرد فکر پرنده های طلایی بود،باید سکوت آینه را فهمید در انتظار صبح رهایی بود،باید به فکر حسرت شبنم بود فکر سپیدی غزل یک یاس،فکر پناه دادن یک لاله فکر غریب ماندن یک احساس،باید برای پونه دعایی کرد زیر عبور تند زمان تنهاست،باید شنید قصه دریا را تا دید او برای چه در غوغاست...