Good evening sis. I'm fine thanks, U?
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت
به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت
هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت
چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت
چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت
چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت
شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت
تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت
دعاترین دعاها همین دعای نگار است
امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت
خدایا روحی
به لطافت قطره های باران ، به پاکی دانه های برف
به سرخی گلهای اطلسی ، به طراوت شکوفه های بهاری
به سبزی سبزه های نوروزی ، به آبی آسمان
و به وسعت بی کران
برای فهم عشق به ما عطا کن
God often in His wisdom, sends his angels down to walk with us.
We know them best as friends.
معمولا خداوند فرشته هایش را پایین می فرستد تا با ما قدم بردارند .
ما آنها را به صورت دوستان مان می شناسیم .