my dear friend...
pls help me...
In ownskin start one competition...
Ownskin icon of weet...
N i parttake it...
So pls vote me..
Open me friendlist n see my friend bebodreamworld2 id..
N write in her guest book
"my vote for ily188121"
(mean you sign in bebodreamworld2 guesbook with this word "my vote for ily188121" )
pls pls pls

">http://i3.tagstat.com/image05/e/63b5/01g106h3CeR.jpg" border="0"/>
يه گنج واقعي , يه دوست هميشگي نيست . اما يه دوست واقعي يك گنج هميشگيه.
الهه ی طناز آسمان شعله کشید وپیکر خوش نقش و نگارش را تکه تکه کرد.
در آسمان غوغایی بر پا شد ، صدای شیون همه جا را پر کرد و باران که قطره قطره ی خونشان بود بر زمینیان باریدن گرفت. قطرات باران هم چون سربازانی گم نام چشم بر ماوای خویش بستند و هبوط کردند تا هستی را بر زمینیان هدیه کنند...
و در آغاز باران بود
و باران خون آسمان بود
و آسمان آخرین نشانه بود.
چه افسانه ی زیبایی ،زیباتر از واقعیت.
راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار گویی نخستین روز
آفرینش است؟

">http://multi-download.com/2010/09/29/multidownload/0984.jpg" border="0"/>
شادی راهدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند
دعا کن برای آن ها که نفرینت کردند
درخت باش در غم تبرها
بهار شو وبخند!
که خدا هنوز آن بالاست
بگير از من تو اين دل يادبودي
كه تنها لايق اين دل تو بودي
هزران خواستند اين دل بگيرند
ندادم چون عزيز دل تو بودي
بیقرار توام و. در دل تنگم گله هاست
آه بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد درآب
دردلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
Aga sepehr rozegar be kame..ma ke az roye nachari zendeyim inshalah ke shoma in tor nabashi

">http://up.3ros.net/get-4-2011-wgls64ll.gif" border="0"/>
رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم
قصد این قوم فریب است بیا برگردیم
یک نفر بود که ما دل به نگاهش دادیم
خنده اش سرد وغریب است بیا برگردیم
...................................
شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد و او هرگز شکستم را نفهمید اگر چه تا ته دنیا صدا کرد
من خاکم...
تو آسمان باش و با تعجب به من نگاه کن.
من آسمانم...
تو کویر باش و با شوق به من نگاه کن.
من کویرم...
تو کودکی بازیگوش باش و با بدو بدو بر رویم راه برو.
من کودکی بازیگوشم...
تو مادری مهربان باش و دست نوازش بر سرم بکش.
من مادری مهربانم...
تو فرزندی قدر شناس برایم باش.
من فرزند قدرشناسم...
تو رفیقی بامرام برایم باش.
من...
تو...
هيچ گاه مغرورنشويم برگها زمانی می ريزند که فکر ميکنند طلا شده اند!
لحظات را گذرانديم تا به خوشبختی برسيم غافل از اينکه خوشبختی همان لحظاتی بود که گذرانيدم!
زندگي همچون بادی است گذران:گاه همچون نسيم گاه همچون طوفان. خوشا به حال کسي که از طوفان نترسد و با نسيم مغرور نشود!
چقدر عجيبه زندگی! تا گريه نکني کسي نوازشت نمی کنه تا قصد رفتن نداشته باشی کسی نميگه بمون تا نری کسی قدرتو نميدونه و تا نميری کسی نمی بخشتت!
خداوندا !
مگر نهاینکه من نیز چون تو تنهایم
پس مرا دریاب
و به سوی خویش بازگردان ،
دستان مهربانت را بگشا
که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم