ﺩﺳﺖ ﺧﯿﺎﻝ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺎﺩ ﺗﻮﺭﺍ ﻧﻘﺶ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﻫﻮﺱ ﻣﺴﺘﯽ ﺭﯾﺨﺖ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻋﻄﺶ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﮔﻔﺖ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﻧﮕﻬﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺩﺭﺩﻝ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺠﺎﯼ ﻋﺸﻘﯽ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﻧﻮﻣﯿﺪﯼ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﮕﻬﯽ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺩﺭ ﭘﺮﺩﻩ ﯼ ﺍﺷﮏ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺳﺮﺩ
ﺣﺪﻭﺩﺩﻭﯾﺴﺖﻭ ﭘﻨﺠﺎﻩﺳﺎﻝﭘﯿﺶ ﺍﺯﻣﯿﻼﺩ ﺩﺭ ﭼﯿﻦﺑﺎﺳﺘﺎﻥﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩﺍﯼﺗﺼﻤﯿﻢﺑﻪﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮔﺮﻓﺖ… ﺑﺎﻣﺮﺩﺧﺮﺩﻣﻨﺪﯼﻣﺸﻮﺭﺕﮐﺮﺩﻭﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖﺗﻤﺎﻡﺩﺧﺘﺮﺍﻥﺟﻮﺍﻥﻣﻨﻄﻘﻪﺭﺍﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﭘﯿﺮﻗﺼﺮﻣﺎﺟﺮﺍﺭﺍﺷﻨﯿﺪ ﺑﺸﺪﺕﻏﻤﮕﯿﻦﺷﺪ،ﭼﻮﻥﺩﺧﺘﺮﺍﻭﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﺧﺘﺮﺵﮔﻔﺖﺍﻭﻫﻢﺑﻪﺁﻥﻣﻬﻤﺎﻧﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ. ﻣﺎﺩﺭﮔﻔﺖ:ﺗﻮ ﺷﺎﻧﺴﯽﻧﺪﺍﺭﯼ ﻧﻪﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ﻭ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎ. ﺩﺧﺘﺮﺟﻮﺍﺏﺩﺍﺩ:ﻣﯽﺩﺍﻧﻢﻫﺮﮔﺰﻣﺮﺍﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺻﺘﯽﺍﺳﺖ ﮐﻪﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺭﻭﺯﻣﻮﻋﻮﺩﻓﺮﺍﺭﺳﯿﺪ ﻭﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﮔﻔﺖ:ﺑﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺪﻫﻢ، ﮐﺴﯽﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭﻋﺮﺽ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﮔﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ… ﻣﻠﮑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭼﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﺧﺘﺮﭘﯿﺮﺯﻥﻫﻢﺩﺍﻧﻪﺭﺍﮔﺮﻓﺖﻭﺩﺭﮔﻠﺪﺍﻧﯽ ﮐﺎﺷﺖ. ﺳﻪﻣﺎﻩﮔﺬﺷﺖ ﻭﻫﯿﭻﮔﻠﯽ ﺳﺒﺰﻧﺸﺪ،ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺑﺎﻏﺒﺎﻧﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﮑﺎﺭﯼﺭﺍﺑﻪ ﺍﻭﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ،ﺍﻣﺎﺑﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪﺑﻮﺩ، ﮔﻠﯽ ﻧﺮﻭﯾﯿﺪ. ﺭﻭﺯﻣﻼﻗﺎﺕﻓﺮﺍﺭﺳﯿﺪ،ﺩﺧﺘﺮﺑﺎﮔﻠﺪﺍﻥﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵﻣﻨﺘﻈﺮﻣﺎﻧﺪ ﻭﺩﯾﮕﺮﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﮔﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽﺑﻪ ﺭﻧﮕﻬﺎ ﻭ ﺷﮑﻠﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ _____________ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪ. ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﻠﺪﺍﻧﺶ ﻫﯿﭻ ﮔﻠﯽ ﺳﺒﺰ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ:ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ“ :ﮔﻞ ﺻﺪﺍﻗﺖ” ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻡ ﻋﻘﯿﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮔﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺒﺰ ﺷﻮﺩ!
آهنگی که گذاشتید خیلی زیباست
دستتون درد نکنه
درد را از هر طرف بنويسی همان درداست مثل درد من مثل درد تو مثل دردهمسایه،که دلش گرفته است و چراغ خانه اش را خاموش کرده است. من به روشنی بد نکردهام که تو افتاب کوچه مرا شکسته ای و قلبم را به رنج الوده ای و زخم خنجر بر پشت من نهاده ای من و تو غباری بیش نیستیم در این ویرانسرا یادت باشد
به گل گفتم: دوست داري چه رنگي را؟ گفت: قرمز ارغواني را به آسمان گفتم: دوست داري چه رنگي را؟ گفت: آبي آسماني را به زمين گفتم: دوست داري چهرنگي را؟ گفت: سبز چمني را به شقايق گفتم: دوست داري چه رنگي را؟ گفت: شفقخونين را به يار گفتم: دوست داري چه رنگي را؟ گفت: همه رنگ، الا دورنگي را
نام من عشق است می شناسیدم؟ زخمی ام زخمی سرا پا، می شناسیدم؟ با شما طی کرده ام راه درازی را خسته ام خسته، می شناسیدم؟ این زمان گرچه ابری پوشانده است رویم من همان خورشید تابانم ، می شناسیدم؟ این چنین بیگانه از من رو مگردانید ، درکف فرهاد تیشه من نهادم، من من شکستم بیستون را ، من من همان یار مهربان سالهای دورم رفتم ازیادتان یا، می شناسیدم؟ نام من عشق است، می شناسیدم؟ می شناسیدم؟
Salam . Man badaz yesal bargashtam;)
... بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشت مشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ، شدم آن عاشق دیوانه که بودمدر نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ، باغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچید ، یادم آمد که شبی با هم از آنکوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ، ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت ، من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام ، بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب، شاخه ها دست بر آورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ ،همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن ، لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب آیینه عشق گذران است، تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگراناست ، تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کنبا تو گفتم حذر از عشق ؟ندانم ، سفر از پیش تو ؟هرگز نتوانمروز اول که دل من به تمنای تو پر زد ، چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من نهرمیدم نه گسستم ، بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم ، حذر از عشق ندانمسفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم ، اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت ، اشک در چشم تولرزیدماه بر عشق تو خندید ، یادم آید که دگر از تو جوابی نشنید م پای در دامن اندوه کشیدم ،نگسستم نرمیدمرفت در ظلمت غم آن شب وشبهای دگر هم ، نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ، بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
ببار بارون ببار بارون دلم از زندگی خونه دیگه هر جای این دنیا برام مثل یک زندونه ********* *********ببار بارون که دلگیرم ببار بارون که غمگینم خراب حال من امشب دارم از غصه میمیرم ********* *********ببار ای نم نم بارون ببار امشب دلم خسته است ببار امشب دلم تنگه همه درها بروم بسته است ********* *********ببار ای ابر بارونی ببار و گونمو ترکنمثله بغض دل ابرا بباراین بغض و پرپر کن ********* *********نه دستی از سر یاری پناه خستگی هامشدنه فریاد هم آوازی غرور خلوت ما شد ********* *********نه دل گرمی به رویایی که من هم بغض بارونم نه امیدی به فردایی
الحمدلله خواهر چه خبر چه کار میکنی؟
سلام عزیز خوبی چه خبر نازنین