وی حساب: فقط "یك" عدده! تو این عالم: فقط "یك عدد" ه! بقیه هر چه هست، صفر است، همه صفرند، هیچ اند، پوچ اند، خالی اند "صفر": یك دایره تو خالی، دور می زند تا آخرش برسد به اولش و … هیچ! همین! فقط، یك است و جلوش (تا بی نهایت) صفرها ...
صفر: خالی، پوچ، هیچ! وقتی بخواد خودش باشه، تنها باشه، وقتی بخواد فقط با صفرها باشه اما وقتی جلو "یك" بشینه…؟! وقتی بخواد فقط برای "یك" باشه، از پوچی و از تنهایی در بیاد، همنشین یك بشه؟!
"... و حسین، وارث آدم، که به بنیآدم زیستن داد، و وارث پیامبران بزرگ، که به انسان، "چگونه باید زیست" را آموختند، اکنون آماده است تا، در این روزگار، به فرزندان آدم، "چگونه باید مرد" را بیاموزد!..."
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۱
"... مردی از خانهی فاطمه بیرون آمده است، تنها و بیکس، با دستهای خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است. جز "مرگ" سلاحی ندارد! اما او ، فرزند خانوادهای است که "هنر خوب مردن" را، در مکتب حیات، خوب آموخته است..."
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۰
ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!..... مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟.....آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم ....... اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟ دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم .
نجوای دردمندانه دکتر شریعتی با “پیام”بر کربلا(سخنرانی)
این دنیا عجیبه،تا مریض نشی برات گل نمیارن،تا گریه
نکنی نوازشت نمیکنن،تا فریاد نکشی به طرفت بر نمیگردن
(ali ey homaye rahmat*علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا که به ما سوافکندی همه سایه ی هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خداقسم خدارا به خدا که در دوعالم اثر از فنا نماند چون علی گرفته باشد سرچشمه ی بقارا مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ما سوارا برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که نگین پادشاهی دهد ازکرم گدا را
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !